بدترین حسرتی که در زندگی میخوریم
از کارهای خطایی که مرتکب شده ایم ، نیست … بلکه از این است که… چرا کارهای درست را برای کسی که لیاقتش را نداشته انجام داده ایم ...! این روزا عده ای یه جوری زیرآبی میرن که دلت میخواد بهشون بگی :من نگاه نمیکنم بیا بالا یه نفسی بکش لااقل خفه نشی...
توسراپا ادعایی عزیزم...
!انکارنکن! !!عشقت راچشیدم مزه ی کشک میداد!! ...... تقصــــیر برگ ها نیــــــــست صداقت؟…. یادش گرامى…
غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت… معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد… مرام؟….. قطعه ی شهدا … عشق؟ ….. از دم قسط… واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟ آنکه بین من و تو شام جدایی آورد، می کنم نفرینش، یا الهی، بکنش چون من زار، پیش معشوقش خار، هر دو چشمانش تار، تا بداند چه به من میگذرد، ز غم دوری آن چشم عزیز جدیداً اسم خیانت شده یه اشتباه … خط زدن به من ، پایان من نیست....آغاز بی لیاقتی توست!!!
اونی که رفت
آدم ها همینند!
نفس می دهـــــــی
له ات می کنند…
!!!!!!!!!!!!!!
نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
یکــ قنـــوت ســکوت برای یـــادت
دو سجــــده بی قـــراری برای عشــــق بربــــاد رفتــه
یک تشـهد برای مرگـــــــــ دلم ...
که باید ببخشی و فراموش کنی وگرنه محکوم میشی به کینه ای بودن! 
به حرمت چیزی که با خودش برد
دیگه حق برگشتن نداره 
بهش گفتم: عشق من یه چیزی بگو! از این سکوت خسته شدم…
نگاه سرد و یخ زده اش رو از صورتم برداشت و
گفت: نشنیدی؟……
برو…!!!
| قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |
دربارهء من: و چه تلخ است که با بغض بنویسی با خنده بخوانند... !!! آدمی که دلتنگ است هیچ حرف حالی اش نیست برایش فلسفه نبندید وبلاگ عشق و نفرت ، وبلاگی با خاطرات خوب و بد_ به حضورشما و دلگرمیتان نیازمند است چه زود فراموش می شوم انگار سالهاست که من مرده ام اما هنوز ذهن زخمی ام یاد تو را نشانه می رود خیانت . . . قهر . . . جدایی . . . مرگ . . . چه کلام اشنایی! چه عشق هایی که با خیانت به کینه و نفرت تبدیل شد چه پیوند های بسته ای که گسسته شد چه لبخند هایی که بر لب خشکید چه اشک ها که ریخته شد چه دل ها که شکسته شد به کدامین گناه؟ چه بسیار از کنار خیانت هایی که شنیده ایم ساده گذشتیم و گمان نکردیم که شاید یک روز . . . با این توهم فراگیر و البته دامنگیر که عشق من با همه فرق دارد ! . . .
