گفتی از عشق بنویس... مینویسم از عشق ... میخواهم از تو بنویسم ... تویی که عزیز دلمی ... خون تو رگهای منی...اری ... میخواهم از تو بنویسم از عشق و صداقتت...از شیطانی هایت... از خنده هایت... از صدای دلنشین و نازنینت از خودت ... از وجودت ... از زیبایی های کلامت... گفتی از عشق بنویس ... باز نوشتم ...گفتی از غم ننویس...حرفی ندارم انقدر دوستت دارم ...انقدر عاشقتم...که زندگی بی تو محاله ... عزیزم... ان قدر دوستت دارم ... که زندگی بی تو برام یه جاده ی کویریه ... یه قول بده از پیش دلم یه وقت نری ... تنها بشم ... اسیر روزگار بشم بشم یه الناز تنها ...تو اوج انتظار تو یه وقتایی گم و گور بشم... دلم میخواد تا میتونم ... کنار تو ... به ارامش دل برسم ... اما میدونی عشق من ...گاهی اوقات دلم شور میزنه... از تنهایی های روزگار از حکمت های روزگار ... از دوری و درد انتظار... اما میدونی عشق من ... میخوام تا زنده ام ... دوست بدارم ... عاشقت باشم چون تو مقدسی برام...چون که عزیز دلمی.............. حمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد دوست دارمــــــ حتی بیشتر از خودمـــــــ
میدونی که چقد دوستت دارم
میدونی که چقد دوستت دارم و چقد بهت وابسته ام همیشه در نمازام برا موفقیتت دعا میکنم ایشالا که سربلند و پیروز باشی عزیزم خدا نگهدارت و چقد بهت وابسته ام همیشه در نمازام برا موفقیتت دعا میکنم ایشالا که سربلند و پیروز باشی عزیزم خدا نگهدارت
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |